بیوگرافی در یک جفت


از خواب دست شدم یا به فول شما پا شدم ولی من همیشه دست میشدم و اختلاف من و پدرم هم از همین جا شروع شد.
طبق عادت بیهوده صبونرو تو رگی کردم تا شاید یکی به ما نظری کنه.جلو بابام شلوارمو درآوردم و عوضی کردم و از خونه مث اسپرم جهش یافته ای شاخه شاخه شدم و زدم بیرون.
اه چشام چرا زبره؟ از اون آقایی که اون بالا رو داربست چشام بود سوال کردم چه خبره؟ در حالی که نیم رخ باسنش رو به من بود برگشتو گفت یه آب بریز اینجا این ان و گها رو بشور بابا جوش کاری داریم این بالا.
به راهم ادامه دادم رفتم تو اتوبوس،سرم فقط به راست می چرخید انگار سرم راس کرده ولی این چشام بود که سرمو هل میداد اونوری چون وره دیگه ای نبود.
چشام بالا پایین می پرید اما انگار این اتوبوس،اتوبوس سالمندانه.ای بابا
رفتم تو مترو دیدم الاغی تا شاید فرجی شه بیاد بگه جزوه داری برینم بهش.به،چه بادی میخوره پس کلم پیچ، چشام حال کرد.دیدم چشام بیکاره گفتم چشام چرا بیکاری؟
اما چشام جوابی نداد.مترو اومد،کمی شل کردم فروم کردن تو.باسن مردی راست قامت در دهنم بود.خدایا اینا چیه میخلقی؟ انگار هرچی میخوره میره تو باسنش.
چشام رفت راست.چشام چی میبینه؟ یه دوس پسر و یه دوس دختر که اندامو به هم چیره کرده بودن.
چشام رفت بالا. چشام چی میبینه؟ دسا بالا همگی شنگولیم.یه سری دست که انگار هماهنگ شده بو باهم بالا رفته بود که بعضی از این دستا به آلت آقای راننده که از آنسر به اینسر بود و عده ای دست به شامپو های تبلیغاتی دس به گریبان شده بودند.
چشام رفت جلو. چشام چی میبینه؟ باسن
چشام رفت چپ. چشام چی میبینه؟ 4تا جوون در حالی که هندزفری تو سوراخ کلشونه دارن برا هم خوشمزگی میکنن.
چشام رفت پایین. چشام چی میبینه؟ واااای یه جفته. اینا چیه ان دیگه خدا.مث روان نویسای عموم میمونن.یه دست مشگی،دمش گرم.یه جفت پا که متعلق به دختری بود که هرگز اورا ندیدم و این پاها نه به خاطر پا بلکه به خاطر این دلبری میکردند که از این جورابای چسبونه مشگی هست،از این جدیدا که خیلی باحاله از اینا داشت.
در مترو باز شد و پسه ای کرد و من هرگز اونو ندیدم.هیچ کس نفهمید آنها زاده کجا و که هستند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر