بیوگرافی در هیاهو


ادیسون در سنین کیری پیریه خود پس از کشف دیلدوهای چراغ برق یکی از پولدارای خفن آمریکای جنایت کار شده بود.وصنعت کلان دیلدوهای برق  یا همون تیر چراغ برق رو یه تار پشم سینش میچرخوند.او یک آزمایشگاه داشت.آزمایشگاه نگو بلا بگو.انقد با آزمایشگاه خود love  داشت که انگار در لفافه های زندگی خود چندین بار متوالی با آزمیشگاهش همخوابگی داشت.تا به حال با اتاق خود هممخوابگی داشته اید؟
شب جمعه ای بود پسر ادیسون در پارک محل با دوست فشن خود مشغول ترکاندن مخ دافهای تهرانی بودند.تلفنش زنگ میزد،
پسر ادی:هان
آتش نشانی:آتش نشانی هستیم
پسر ادی:در ننت آتیش گرفته لاشی،واسه چی مزاحم میشی
آتش نشانی:خفه شو پدسگ.آزمیشگاه آقات آتیش گرفته داره به گا میره
پسر ادیسون در حالی که یک دست به گوشی داشت و دستی دیگر به داف دوان دوان رفت در خونه.آقا آقا...
ننه، آقا کجاس؟ آقات نصف شبی  زد بالا  و رهسپار شد به سمت آغوش گرم معشوقه اش کره خر
پسر به درب آزمایشگاه رسید.پدر را دید که کیرش هم نیس و دارد نگاه میکند.باخود تصمیمی شگفت گرفت،گرفت که جلو نرود و شانه های پدر را نمالاند.انگار پدی در بیضوی ترین لحضات عمر به سر میبرد و میکند.
ادیسون:بیا بیا بیا بیا بیا....
پسر:دید دید دید دید،عقب جا دارم
ادی:ببین پسرم چقدر زیباست
پسر:(پدر کسخل شده)آخه کجاش زیباس؟
ادی:ببین که گوگرد در کنار فسفر چه همجنسگرایی میکنند و با آتش دل ما را چه میبرن.خوار...
پسر:بابا من خایه کردم تو داری حال میکنی؟تو دهنت
ادی:هیجان انگیز ترین لحظه زندگی منه هرجا که دیدی دلت شکست آه منه،غم دنیا تو دلت نشست آب منه(ارینجمنت بای علی عبدالمالکی)
توماس سال بعد در آزمایشگاه جدید خود مشغول به کار شد ودستگاه ضبط صدا را آفرید 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر